کد مطلب:304408 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:216

اقدام طبیبانه در تغییر ارزشهای جاهلی
فَاَنار اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ(ص) ظُلَمَها، وَ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها وَ جَلّی عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها، وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایَهِ، وَ اَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایَهِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنْ الْعَمایَةِ وَ هَداهُمْ اِلَی الدِّینِ الْقَویمِ، وَ دَعاهُمْ اِلیَ الطّریقِ الْمُسْتَقیمِ. پس خدای بزرگ، تاریكی ها را به [بركت وجود پدرم]، حضرت محمّد -(ص)-، روشن ساخت، و دلها را از تیرگی كفر بپرداخت، و پرده های حیرت را كه بر دیدگان افتاده بود، به یك سو انداخت، و درمیان مردم به هدایت و روشنگری برخاست و آنان را از كژراهه رهانید و كوردلی را از میان آنان زدود و به آنها بینش بخشید، و به آیین پایدار [اسلام]، راه نمود و به راه راست، رهنمون شد.

آنچه در پیش آمد، پاره ای از دردها و نابسامانی هایی بود كه چهره نازیبای جاهلیّت عصرِ بعثت را ترسیم می كرد و به تعبیر دیگر، دردهایی بود كه زمینه اجتماعی بعثت جهانی حضرت محمد(ص) را فراهم آورد؛ اما در اینجا فاطمه(س) از یك سو به قیام ویرانگرانه و رهایی بخش پیامبر(ص) اشاره دارد و از سوی دیگر، اقدام طبیبانه و مشفقانه آن حضرت در درمانِ بیماری های اخلاقی و اجتماعیِ انسان جاهلی را تبیین می كند:

یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاَغْلالَ الَّتی كانَتْ عَلَیْهِمْ. [1] از دوش آنان، قید و بندهایی را كه برایشان بوده است، برمی دارد.

علی(ع) در توصیف پیامبر(ص) فرموده است:

طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ: قَدْ اَحْكَمَ مَراهِمَهُ، وَ اَحْمی مَواسِمَهُ یَضَعُ مِنْ ذلِكَ حَیْثُ الْجاجَةُ اِلَیْهِ: مَنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذانٍ صُمٍّ وَ اَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَّبِعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الْغَفْلَةِ، وَ مَواطِنَ الْحَیْرَةِ. [2] طبیبی كه بر سر بیماران، گردان است و مرهم او، بیماری را بهترین درمان، [و آنجا كه دارو سودی ندهد]، داغ او سوزان. آن را به هنگام حاجتْ بر دلهایی نهد كه [از دیدن حقیقت]نابیناست، و گوشهایی كه ناشنواست و زبانهایی كه ناگویاست. با داروی خود، دلهایی را جوید كه در غفلت است، [یا از هجومِ شبهت] در حیرت. كسانی كه از چراغ دانش، بهره ای نیندوختند و آتشزنه علم را برای روشنیِ جان نیفروختند.

مولوی از زبان پیامبران در پاسخ هواپرستان و بیماردلان، می گوید:


ما طبیبانیم، شاگردانِ حق

بحرِ قُلْزُم دید ما را فَانْفَلَقْ


آن طبیبانِ طبیعت دیگرند

كه به دل از راهِ نبضی بنگرند


ما به دل بی واسطه خود بنگریم

كز فراست ما به عالی مَنْظریم


آن طبیبانِ غذایند و ثِمار

جان حیوانی بدیشان استوار


ما طبیبانِ فِعالیم و مَقال

مُلْهِمِ ما پرتوِ نورِ جلال


كاین چنین فعلیِ تو را، نافع بود

و آنچنان فعلی زِ رَه، قاطع بود


این چنین قولی تو را، پیش آورد

و آنچنان قولی تو را، نیش آورد


آن طبیبان را بُوَد بَوْلی دلیل

وین دلیلِ ما بود وَحیِ جلیل


دستمزدی می نخواهیم از كسی

دستمزد ما رسد از حق بسی [3] .


در میان مردم، راهنمایی كسانی را می سِزد كه انسانها را به سوی حق، نور و روشنایی فرا می خوانند:

وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ. [4] و از میان كسانی كه آفریده ایم، گروهی هستند كه به حقّ هدایت می كنند و به حقّ داوری می نمایند.

اگرچه سرتاسر تاریخ، پر از راهزنانی است كه با به دست آوردنِ شكلهای گوناگون از قدرت، خود را در كرسی هدایت جای داده و جامعه انسانی را گردنه هایی تلقّی كرده اند كه با عبور از آنها به آرمانهای شیطانی خویش دست یابند؛ بلی، اینان نیز پیشوایانی بوده اند؛ ولی مقصدِ هدایتشان سقوط و هبوطِ انسان و در نهایت، درفتادن در آتش است:

یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَاَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ. [5] روز قیامت، پیشاپیش قومش می رود و آنان را به آتش درمی آورد، و دوزخ چه ورودگاه ابدی برای واردان است!

با نهایت تأسّف در تاریخ بشری می بینیم كه واژه هایی چون: قائد، پیشوا و رهبر را درباره گمراهانی، مانند: نِرون، آتیلا، چنگیز و هیتلر به كار برده اند كه جامعه بشری را به تباهی كشانده اند. آری، تنها پیامبران و اولیای بزرگ خداوند و تربیت شدگان مكتب آنان اند كه چون شمعی فروزان، در جامعه انسانی سوختند، تا این انسانِ خاكْ نشین را آسمانی كنند و راه بهشتِ امن و سلامت را به او بنمایانند كه آشناترین كس را به بهشت و خالص ترین آنان، پیامبر گرامی اسلام است كه در منحطترین جامعه های انسانی به پا خاست و با شعارِ: «من برانگیخته شده ام برای آنكه خویهای پاكیزه را در مردم پرورش دهم و كامل گردانم»، [6] بزرگترین تحوّل را در جهان آن روز، پدید آورد. از بزرگترین آثار عجیب اسلام كه می توان در ردیف معجزات و خوارق عاداتش شمرد، تغییر ارزش های اجتماعی بود. اسلامْ در اندك مدّتی در آن محیط جهل و فساد، امتیازات مالی و مقامی و نژادی را بكلّی لغو نموده، كرامت را خاصّ پرهیزگاران، و رفعتِ مقام را مخصوص اهل دانش و ایمان ساخت. اگر در نظر بگیریم كه حتّی امروز با این همه پیشرفت های علمی و ترقّی تمدن، سرمایه داران، دارای چه قدرت و نفوذ شگفت آور بوده، حكومتها را می آورند و می برند، و رئیس جمهوری مقتدری را با یك گلوله نابود می سازند و آب از آب تكان نمی خورد، یا اختلاف نژادی، چه غائله هایی را موجب می گردد و در كشور متمدنی مانند امریكا، چه خونهایی برای كشمكش های سفیدان با سیاهان ریخته می شود، یا حزبِ نازی با طرفداری از اندیشه موهوم برتری نژادی، چطور دنیا را به آتش و خون كشید، آن وقت خواهیم توانست عظمت كار اسلام را تا اندازه ای درك كنیم؛ بخصوص اگر تاریخ عرب و روحیّه آنها و وضع اجتماعی شان را بدانیم. از طرفی، پیامبر(ص) مأمور به ظاهر است و مانند یك فرد عادی برای پیشرفت كارهایش، جمیع اسباب را فراهم می نماید؛ همچنان كه در غزوات (جنگها) می بینیم كه از كسب اخبار مربوط به دشمن و فراهم آوردن عِدّه و عُدّه و سایر جزئیّات و كلّیات، امر دقیقی را مهمل نمی گذاشت. پس روی همین مبناست كه پیغمبر(ص) در موقع ضعف اسلام، اهتمامی شدید دارد كه اغنیا و اشراف، هرچه ممكن است و با هر تدبیر كه بیندیشد و هر زحمت و مشقّتی كه تحمّل فرماید، به اسلام بگروند تا این دین، قوّت گیرد و مسلمین از آزار آنها ایمن گردند. [7] .


[1] سوره اعراف، آيه 157.

[2] شرح نهج البلاغة، ابن ميثم، خطبه 105؛ نهج البلاغه، ترجمه شهيدي، خطبه 108.

[3] مثنوي، دفتر سوم، بيت 2708-2700.

[4] سوره اعراف، آيه 181.

[5] سوره هود، آيه 98.

[6] مستدرك الوسائل، ج 2، ص 282.

[7] تفسير نوين، ص 77.